۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

تو گر مرده ای ، جانشین تو كیست ؟/ كه پرسد ؟ كه جوید ؟ كه فرمان دهد ؟/ وگر زنده ای ، كاین پسندیده نیست...

آرامشی که می‌شد بماند برایمان و نمی‌گذارند را که جواب خواهد داد؟ 
اگر شرایط طبیعی بود، اگر هر دزد و کلاشی به جایی نمی‌رسید، اگر «عدل علی»شان علیل نبود، اگر روابط صدها بار مقدم‌ بر ضوابط نبود، اگر... این همه ایام‌مان به کابوس نمی‌گذشت، این همه وقت‌هایمان به حیرانی نمی‌گذشت، این همه هر روز فرسوده‌تر نمی‌شدیم.
هر لحظه‌ی کابوس‌وار ما می‌توانست  سرشار باشد از تحقق آرزوهایی که پیوندمان داده، اما حالا حتا لبخندهای کوچکمان هم پر است از ترس از گزمه‌هاشان، هراسان است از تعفن دینشان، آغشته است به گندابه‌ی سنت‌هایی که به جدال آدمی برخاسته‌اند.
می‌نویسم که ثبت شود. نه فراموش می‌کنم، نه می‌بخشم. اگر بارگاه عادلی باشد که روزی به حسابی برسد، از هیچ چیز نخواهم گذشت.

پ. ن: عنوان پست بخشی از شعرم. امّید است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر