۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

در موسیقی گویم

در دوست داشتن موسیقی، علاوه بر تکنیک و «درستیِ» موسیقی و اینکه فالش نباشه و فاخر باشه و غیره، خاطره و زندگی با آهنگ مورد نظر خیلی مهمه.
هیچ وقت توی خونه ما داریوش نخونده، یا ابی، یا گوگوش، یا...
من با هیچ آهنگی از این آدما مست نمی‌کنم و بیخود از خود نمی‌شم
فوقش از هر کدومشون چنتا آهنگ دوس دارم. 
اما بچه که بودم مختاباد زیاد برام می‌خوند و افتخاری. بابا هیچ وقت شجریان رو زیاد دوست نداشته، معتقده که مرد مغروریه
بزرگ‌تر که شدم، شاید بخاطر تربیت گوشم با موسیقی سنتی، رفتم دنبال شجریان و ناظری
هر کدوم از اینا چنتا آهنگ دارن الان که باش مست میکنم، خاطره‌هام زنده میشه، قلبم به تپش میفته و الخ
و با اینکه مدتهاست افتخاری رو دوست ندارم، هنوز گاهی با آهنگی قدیمی ازش میرم به ماشین لکنته‌ی قدیمی بابا و نوارایی که به وضوح یادمه یکیش آبی نفتی بود، و بوی ماشینش که خوب نبود و...
البته قابل ذکر است که بوها هم این خاصیت را دارند تا حدی... بوی مادربزرگم، بوی عطر بابا، بوی او...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر