من یه سری قوانین شخصی دارم که هیچ وقت ندونستم درستن یا نه؛ معمولن هم در مورد خودم رعایت نشدن... هر چی هست به نظر خودم خیلی خوبن و بایستی باشن، هر چند ظاهرن فقط من به این معتقدم و سر همینم خیلی وقتا ریده میشه تو حالم وقتی میبینم دیگران به ته کفش چپشونم نیس...
البته مقصر خودمم هستم، باید بگم به دیگرون که فلان
ولی مثلینکه دلم همیشه میخواد خودبخود رعایت شه
آدمیزاد دوس نداره همه چی رو بگه هی که
از جمله اینکه مثلن روز تولد من، چون کادوم رو قبلن گرفته بودم، هیچکس نیومد بگه بچه، تولدت مبارک
یا امشب که آخرین شب عید امسال تو خونه پدری بود (و شاید آخرین شبی که عید باشه و بتونم بگم اینجا خونه منم هس)، با وجود حال خراب خودم، چای آوردم و کلی دمودستگاه که دور هم چای بخوریم
مامانه گف خوابم میاد و جدیجدی رفت
از این دست زیاده
فکر نمیکنم هیچوقتم بگم به کسی که من خودم وقتی پای یه سری چیزا در میون باشه، هر جور هس فیلم بازی میکنم که خوشال بشن دیگران و انتظار دارم که دیگرون هم، چه در مورد من چه در مورد هر کی دیگه، ظواهر امر رو رعایت کنن دستکم
این روزا دارم فکر میکنم که شایدم کار من غلطه
و غلطتر که انتظار دارم دیگرون تو قوانین من زندگی کنن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر